منوچهر پس از آنکه همهی چوبهای لازم را برید، حوصلهاش سر رفت. به همین منظور به سراغ فریدون رفت و از او خواست که یک بازی دونفرهی جالب و مهیج مطرح کند! او هم که بابت چوبها پول زیادی به هوشنگ داده بود، خواست به نحوی پولها را از منوچهر پس بگیرد. این بود که فریدون بازی زیر را مطرح کرد:
ابتدا من (فریدون) یک عدد صحیح در محدودهی $L$ تا $R$ (شامل خود این اعداد) انتخاب میکنم و در ذهنم نگه میدارم. فرض کنیم این عدد $X$ است. سپس در هر مرحله تو یک عدد در همین محدوده به من میگویی (فرضاً $Y$). اگر $Y=X$ من میگویم »آفرین!»؛ در غیر اینصورت اگر $Y>X$ باشد به تو میگویم »عددت بزرگه!» و اگر $Y<X$ بهتو میگویم »عددت کوچیکه!». بازی زمانی تمام میشود که من «آفرین» را بهتو بگویم و در آن لحظه بهتو $S$ واحد پول میدهم. منتها تنها فرق این بازی با بازی معروف «جستجوی دودویی« این است که اگر عدد $Y$ را به من بگویی (تا با $X$ خودم مقایسه کنم)، من $Y$ واحد پول از تو میخواهم تا نتیجه (که یکی از سه حالت »آفرین»، »عددت بزرگه!» یا »عدد کوچیکه« است) را به تو بگویم!
بازی جالبی بود و برای رعایت انصاف، قرار شد مقدار جایزهی $S$ را منوچهر (با دانستن بازهی $[L, R]$) تعیین کند. منوچهر که خسیستر از فریدون بود، میخواست کمترین مقدار برای جایزهی $S$ را طوری تعیین کند که همواره (با بهرهگیری از بهترین استراتژی) سود ببرد. به عبارت دیگر، به ازای هر مقدار $X$ که فریدون انتخاب کند، منوچهر بتواند طوری $Y$ ها را بگوید که پس از شنیدن «آفرین» میزان پرداختیهای او کمتر از $S$ شود.
اینبار به منوچهر کمک کنید!
ورودی نمونه | خروجی نمونه |
---|---|
1 4 | 8 3 |