====== چهارتایی‌های نحس شام مرغ‌افکن ====== خوش‌بختانه، آقای کاف در کوله‌پشتی‌اش، سه جفت کفش ورزشی، مهمونی و پوتین داشت که سایزهایشان سه و چهار و پنج بود و ...‎ خلاصه آن‌ها از آن مخمصه جان سالم به‌درد بردند و قاضی هم که فکر می‌کرد آن کفش‌ها متعلق به سه تا سه‌قلواست، آن‌ها را بخشید و حتی برای دل‌جویی از دانش‌پژوهان، روز دستگیری آن‌ها را ‎«روز مرگ بر سیب‌زمینی و تربچه‎» نامید‎!‎ با این وصف، قاضی چون حس می‌کرد ‎ی.ا.د.ا.ک هنوز از موضوع زندان دل‌خور است، ترتیب ضیافت شام «مرغ‌افکن» (که در آن به هر یک از مهمانان یک مرغ شکم‌پُر شیرافکنی داده می‌شود) را به افتخار آن‌ها داد. ‎‎ی.ا.د.ا.ک ‎با فهمیدن موضوع، ابتدا مانند سایرین خیلی خوش‌حال شد، اما ناگهان فریاد کشید: ‎«اوه... نه»‎! ی.ا.د.ا.ک‎ به سایرین گفت که خانه‌ی قاضی ‎$k$‎ تا میز چهارنفره دارد و او همیشه دوست دارد مهمان‌هایش دور این میزها بنشینند. قاضی معتقد است اگر افراد ‎$A$‎، ‎$B$‎، ‎$C$‎ و ‎$D$‎ پشت یک میز بنشینند و سایز پاهای آن‌ها ‎$P_A